مشق شب

This is some blog description about this site

  • Home
    Home This is where you can find all the blog posts throughout the site.
  • Categories
    Categories Displays a list of categories from this blog.
  • Tags
    Tags Displays a list of tags that have been used in the blog.
  • Bloggers
    Bloggers Search for your favorite blogger from this site.
  • Team Blogs
    Team Blogs Find your favorite team blogs here.
  • Login
    Login Login form

وقتي مي‌رسد كه بايد رفت

گاهي فرا مي‌رسد كه پاشويه حوض نه از سايه شُوم گربه كه از سردي زمستان خالي است؛ آنگاه را نمي‌گويم وقتي كه همه ماهي‌ها به آسمان مهتابي تُك مي‌زنند، وقتي است كه بايد رفت.
وقتي مي‌رسد كه بايد همه چيز را بگذاري و بروي
درست همان زمان كه دستت از همه دارايي‌ات پر است.
گلداني كه از نبودن با او بوده‌اي و شمعداني‌هايش را با سرانگشت دلت نوازش كرده‌اي
خودت آبش بوده‌اي
آفتابش
و گسترده آغوشت خاكش.
همان كه از سرما نجاتش داده‌اي را بايد بگذاري و بروي.
وقتي مي‌رسد كه بايد رفت.
وقتي مي‌رسد كه گنجشگ بچگان پرگوي باغ از سرشاخه‌هايت مشغول پريدن باشند
صداي بالشان
و هواي خنك زير پرهايشان مي‌گويد وقت رفتن است.
نبايد گذاشت كلاغ‌ها از ياد ببرند لانه‌هايشان را.
واگويه‌هايشان را.
درست صبح زود وقتش مي‌رسد همان زماني كه صداي اذان با بوي نان تازه مادر در آميخته مي‌شود.
مي‌داني دقيقا كي را مي‌گويم؟!
كمي زودتر خيلي زود است.
و لحظه‌اي ديرتر براي هميشه دير.
عصرپنج شنبه وقتي هنوز آفتاب هست و نيست (همان تنها روزي كه پدر زودتر به خانه مي‌آمد)
نه غروب جمعه‌.
بايد با بوي شيريني‌هاي عزيز جانم رفت
آري شب جمعه آخر سال پيش از غروب.
بهترين زمان براي رفتن وقتي است كه مادر به جان گردهاي نشسته بر شانه‌هاي پالتوي آقا جان مي‌افتد.
وقتي مي‌رسد كه بايد رفت.
بوي عيدي تا خورده و نخورده توفيري نداشت.
وقتي بوي آيه‌هاي مهر با دست‌هاي پدر در فضاي اتاق بپيچد
وقتي صورت خواهرم كه تازه به شوي رفته و سرخاب دارد وقتي خوبي است براي رفتن.
سفره هفت سين را هنوز پهن اتاق مهماني نكرده است مادر و پي سير و سركه و سيب است
بايد قرآن و حافظ را از طاقچه آورد و رفت.
وقتي شال زرد بر سر مادر مبارك است بايد لبخند و گونه‌هاي سرخ مادر را در ميان نگاه شوخ پدر جا گذاشت و رفت.
...
وقتي همه چيز خوب است بايد رفت.

Last modified on Continue reading
in اجتماعي 5045 0
0

سلام و احترام شنبه مرا بپذير
و حس خوبم به خودت را تا همه شنبه ها كه در راهند نگه دار.
آن شنبه كه ابري است.
همان شنبه كه برف دو دستي ميبارد و مدرسه ها تعطيل است و نميتواني براي ديدنم بهانه درس خواندن را جور كني.
همان شنبه كه دو غروب پيش از آن مرا به خاك سپرده اند.
سلام و احترام مرا بپذير و حس خوبم را تا همه شنبه ها كه در راهند نگه دار.
يكشنبه ها ياد مرا به حال خودش بگذار و بگذر از من.
ميخواهم تنها باشم با خودم
جايي پيدا كرده ام كه هيچ مردمي را دسترس نيست مخصوصا تو .
دوشنبه را براي سلماني رفتن و شانه زدن موهايم كنار گذاشته ام.
كارم از سفيد و سياه گذشته است
فرصتي ميخواهم تا شانه بر برف هاي باريده از تطاول روزگار بزنم.
سه شنبه دستپاچه ام و لكنت زبانم را هرگز نبايد ببيني.
پس سه شنبه را براي آيينه گذاشته ام تا صدا صاف كنم و صدايت كنم.
سلام
يك سرفه
از ديدنت مشعوفم
سرفه اي ديگر
دلم چقدر تنگ شده بود
و ...
چهار شنبه را براي مادرم گذاشته ام
هم او كه كه مهرش را براي من گذاشت و رفت.
خلوتي دارم نگفتي
با صداي پاي مادرم.
پنج شنبه ميروم سر قبر خودم.
كارهاي مانده و حرف هاي وامانده اي هست كه بايد پيش از فرا رسيدن قيامت به خودم بزنم.
سنگ هايي است كه بايد واكنده شود.
جمعه قرار دارم دست هاي تاول دار پدر را ببرم جايي و راستش نميدانم كجا.
همين قدر ميدانم كه بايد بايستم در آستانه در و زمزمه هايي شنيده شده را نشنيده بگيرم و براي پدر كه دور است از بودن مادرم دستمال بماورم تا چشم هايش كه گرد و خاك رفته است را پاك كند.
سرم شلوغ است

سلام و احترام شنبه مرا بپذير
و حس خوبم به خودت را تا همه شنبه ها كه در راهند نگه دار.
همان شنبه كه دو غروب پيش از آن مرا به خاك سپرده اند.

Last modified on Continue reading
in عاشقانه 5164 0
0
به نشانه احترام
عشق
و پاسداشت همه روزهايي كه پيش از آفتاب برخواستي
و تا شامگاه به كار سپيدي موي و و خستگي تنت پرداختي.

به نشانه قدرشناسي از مردي كه جايش در نبودنش، فقط و فقط توسط خودش پر مي‌شود.
به شوق چشم هايي كه در پس تاول دستش ميگريد و غرورش را تا مي‌تواند با عصا تاخت نميزند.

به احترام پدر ، هر جا هستي مجالي مهيا كن تا تنها باشي.
پس برخيز و با صداي بلند دوستت دارم را تلاوت كن.
او مي‌شنود
باور كن مي‌شنود.
قوت پايش خواهد شد و سوي چشمش.

پدر يك بار متولد مي‌شود و هرگز نمي‌ميرد( آنگاه كه مسئوليت زندگي را و همسر بودن را و پدر شدن را مي‌پذيرد).

و تو اگر از لمس دستش
و نظاره چشمش محرومي نپندار كه نيست
و اين گمان ( فراموش شدن) شايد سخترين جفا به كسي است كه بي صدا و بي ادعا همه دارايي اش را كه جان شيرين است ميگذارد و باز هم گاهي شرمنده ناتوانيش و عذر خواه زندگي و مردمان آن ميشود.
به احترام پدر كه اتفاق خجسته و مبارك زندگي است براي لحظه اي تنهايي را مهيا كن و با صداي بلند دوستت دارم را تلاوت كن.
او مي‌شنود
باور كن
پدر هميشه شنوده حرف هاي ماست.

از مردمي سخن مي‌گويم كه دستشان
دلشان
و انديشه اشان خانه است
و مردمان آن.
من از مرداني سخن نمي‌گويم كه فقط فرزند دارند و همسر دارند
من از آدم هايي نگفتم كه دست و دلشان به خانه نيست
آنها كه ....
بگذريم.

من از پدر سخن مي‌گويم.
همان كه وقتي همه دنيا با تو نامراد است و همه دلت را شكسته اند
وقتي از دور ميآيد دلت قرص ميشود.
زبانت باز ميشود و اگر غرورت بگذارد بغضت هم.
از كسي سخن مي‌گويم كه به نان حلال و نگاه پاك و دل بي كينه و زمزمه نيمه شب اعتقاد دارد.
مردي كه مادر را هميشه همراه است و باورش عزت و و اقتدار زندگي است را ميگويم.
پدر را ميگويم
تو هم پدر را بشنو.
 
b2ap3_thumbnail_index00.jpg
Last modified on Continue reading
in عاشقانه 5444 0
0

اين چشم كودك من است.
كودك تو را را نميدانم. كودكي تو را هم.
اين سهم من از زندگي است، سهم تو را نميدانم.

براي كودكانه زيستن فرزندان اين مرز و بوم چند قدم برداشته ات پاهاي مومنت؟!
چند نماز قضا كرده اي براي بخشش نان شبت؟!

اين چشم ها مرا از پاي در آورده است
پاي تو را از روي حلقوم اينان؟
هرجايي كه هستي.
به هر شغل شريفي كه مشغولي.
هر نژاد و منسبي كه داري
توفيري ندارد.
ايراني هستي.
پس دستي به آبروي خود برسان و دستگيري كن از مردمي كه دستشان به دهانشان نمي‌رسد و شرفشان نميگذارد حقشان را دريوزه كنند.
اينجا ايران است.
و كيان هر ايراني حرمت و اعتبار ايراني است.

خوب است بداني هر اشكي كه در غمي جاري شود ، پاسخگويش خواهي بود.

 

b2ap3_thumbnail_index0.jpg

Last modified on Continue reading
in اجتماعي 4929 0
0

به خانه پدري گاهي سري بزنيم.

از شمار دوستانم كه به حسب عادت هر روزه براي بيداري‌شان سلام و براي هوشياري‌شان دعا مي‌فرستادم، بعضي‌ها به سنت زيباي باب شده در شبكه‌هاي اجتماعي عكس پدر را پروفايلشان قرار داده‌اند و انگار بعد سال‌ها قابي يافته‌اند از جنس مهرباني و عزيز فراموش نشدني را براي هواخوري از دل و جان به طاقچه چشم آورده‌اند تا هوايي تازه كنند و اين چند صباح نبودن را با تنفس در هواي بودن معاوضه كنند.
و نمي‌دانم با اينكه اين نشان و نشانه حرمت‌گذاري به جايگاه پدر است؛ من دلم مي‌گيرد؟!
بيشتر دوستان طاقچه را روفته‌اند و عكس پدر را روي بلندبالايي خانه دلشان و دلمان گذاشته اند كه پدرشان را براي تبريك و در آغوش كشيدن در روز تولد مولا علي كم مي‌آورند.
شايد براي اين است كه سنگيني نداشتن‌ها براي دل نحيف و شانه‌هاي كوچكمان زياد است.
نمي‌دانم؟!
براي همه پدراني كه منش زيباي مردانگي و مروت را ياد فرزندانشان داده‌اند و اكنون به بركت حضور و رفتار آنها گاهي در گوشه و كنار اين مرز و بوم در هواي مردانگي و وسعت مروت نفس ميكشيم، دعاي خير و دستي به نشانه احترام بر سينه داريم.

عرض ارادت پدر جان!
روزت به خير و دستت به شوق و عشق فرمانبردار دل مهربانت.

به خانه پدري گاهي سري بزنيم.
وامانده اين بغض فرو خورده تنها آنجاباز ميشود.

به خانه پدري و يادگارهاي آن سال‌هاي پيش از قحطي، گاهي سري بزنيم.

 


b2ap3_thumbnail_index.jpg

Last modified on Continue reading
in عاشقانه 5130 0
0

داشتن دوستان خوب مثل ترانه هاي خوب است كه با وسواس انتخابشان ميكني بعضي وقت ها از يك ترانه دوبار ضبط هم ميكني..

وقتي كه همه چيز مرتب است يا همه چيز به هم ريخته است گوششان ميكني.

دوستان خوب مثل ترانه هاي خوبند حالت خوب ميشود وقتي سكوت بين دو آهنگ فرا ميرسد و تو با همه دانايي ات فراموش ميكني كه آهنگ بعد كدام است و از او ميپرسي، ببخشيد شما؟ صدايتان آشناست اما به جا نمي آورم

انگار دلت غنج ميرود براي اينكه نامتان را قدري بي ادبانه با موصوفي كه تنها او اجازه داشته است بگويد صدا كند.

. وقت هايي ميرسد كه در ميان خرت و پرت هاي كيف زندگي گمشان ميكني مثل ترانه هاي گلچين همان هايي كه با وسواس كنار هم چيده بوديشان.

ترانه اي غمگين

ترانه اي شاد

يكي كوچه بازاري

آن يكي دكلمه شعرهاي فروغ با صداي خسرو شكيبايي.

گاهي وقت‌ها ميان و ميانه آهنگ ها صداي كسي را ميشنوي گوش تيز ميكني تا دوباره تو را به نام بخواند

اما دوباره اي در كار نيست و تو يادت ميآيد كه آن سال دور همين جاي آهنگ او كه فرسنگ ها دورتر از توست تو را به نام خوانده بوده است.

دوستان خوب مثل ترانه هاي خوبند.

وقتي داري از دستشان ميدهي دلت چگونه است؟!

مثل وقتي كه همان نوار پر از ترانه هاي گلچين كه با وسواس انتخابشان كرده اي به هم ميپيچد.

دوستان خوب مثل ترانه هاي قديمي خوبند.

تكرارشان يعني روزهاي خوب زندگي.

دوستان خوب خوبند.

همين

Last modified on Continue reading
in عمومي 28032 0
0
Powered by EasyBlog for Joomla!

سایت رسمی انجمن روابط عمومی ایران

 

فرهنگستان زبان و ادب فارسی

 

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

 

انجمن خیرین راه و ترابری