به خانه پدري گاهي سري بزنيم.

از شمار دوستانم كه به حسب عادت هر روزه براي بيداري‌شان سلام و براي هوشياري‌شان دعا مي‌فرستادم، بعضي‌ها به سنت زيباي باب شده در شبكه‌هاي اجتماعي عكس پدر را پروفايلشان قرار داده‌اند و انگار بعد سال‌ها قابي يافته‌اند از جنس مهرباني و عزيز فراموش نشدني را براي هواخوري از دل و جان به طاقچه چشم آورده‌اند تا هوايي تازه كنند و اين چند صباح نبودن را با تنفس در هواي بودن معاوضه كنند.
و نمي‌دانم با اينكه اين نشان و نشانه حرمت‌گذاري به جايگاه پدر است؛ من دلم مي‌گيرد؟!
بيشتر دوستان طاقچه را روفته‌اند و عكس پدر را روي بلندبالايي خانه دلشان و دلمان گذاشته اند كه پدرشان را براي تبريك و در آغوش كشيدن در روز تولد مولا علي كم مي‌آورند.
شايد براي اين است كه سنگيني نداشتن‌ها براي دل نحيف و شانه‌هاي كوچكمان زياد است.
نمي‌دانم؟!
براي همه پدراني كه منش زيباي مردانگي و مروت را ياد فرزندانشان داده‌اند و اكنون به بركت حضور و رفتار آنها گاهي در گوشه و كنار اين مرز و بوم در هواي مردانگي و وسعت مروت نفس ميكشيم، دعاي خير و دستي به نشانه احترام بر سينه داريم.

عرض ارادت پدر جان!
روزت به خير و دستت به شوق و عشق فرمانبردار دل مهربانت.

به خانه پدري گاهي سري بزنيم.
وامانده اين بغض فرو خورده تنها آنجاباز ميشود.

به خانه پدري و يادگارهاي آن سال‌هاي پيش از قحطي، گاهي سري بزنيم.

 


b2ap3_thumbnail_index.jpg